عطر نسیم
هنوز عطر نسیمت مرا تکان میداد
به سینه پرچم تو قبله را نشان میداد
برای سینه زنی تا محرمی دیگر
میان هفته شبی را به ما زمان میداد
کسی به خواب خوشش دید مادرت زهرا
به زائران شب جمعه ات امان میداد
به زیر گنبد زردت هر آنچه دل میخواست
به احترام گلویت خدا همان میداد
ز باغ سیب حسینی به سفرهء دلها
طفیل خاک شما آب. عشق و نان میداد
کرم چقدر که جسمت غروب عاشورا
کمی ز دست خودش را به سارابان میداد
به روی نیزه سرت بود سایهء خود را
به روی سوختهء دختری کمان میداد
نگاه غرق غمت بود آنچه در کوفه
به قلب پر غم زینب دوباره جان میداد
تو کربلا و من اینجا میان شور حسین
هنوز عطر نسیمت مرا تکان میداد
[ پنج شنبه 92/2/19 ] [ 10:30 صبح ] [ محسن مقیسه ]
نظر